الگوی کشت روی کاغذ: تقابل سیاستهای مدیریت منابع آب با واقعیت مزارع ایران
ایران در حالی با یکی از جدیترین دورههای تنش آبی خود دست و پنجه نرم میکند که بخش کشاورزی، به عنوان بزرگترین مصرفکننده آب کشور (با سهمی نزدیک به 80 درصد)، همچنان با الگوهای کشت پرآببر و ناسازگار با اقلیم خشک و نیمهخشک به فعالیت خود ادامه میدهد. با وجود هشدارهای مکرر کارشناسان و انتشار اخبار حوزه آب مبنی بر کاهش شدید ذخایر آبی، سیاست «الگوی کشت» که قرار بود نقشه راهی برای تطبیق کشاورزی با واقعیت منابع باشد، در مرحله اجرا با چالشهای بنیادین روبرو شده است. این گزارش تحلیلی، ضمن بررسی جدیدترین اظهارات مقامات رسمی در سطوح ملی و استانی، به کالبدشکافی دلایل ناکامی این سیاست و ارائه راهکارهای مبتنی بر فناوری و نوآوری برای خروج از این بنبست میپردازد.
نکات کلیدی
- شکاف عمیق بین سیاستگذاری و اجرا: علیرغم تأکیدات مکرر بر لزوم اجرای الگوی کشت، فقدان ابزارهای اجرایی، ضمانتهای قانونی و هماهنگی بیندستگاهی، این سیاست را به مجموعهای از توصیههای روی کاغذ تبدیل کرده است.
- هشدار مقامات استانی: استانداران و مدیران استانی در مناطق مختلف، از مرکزی تا آذربایجان شرقی، صراحتاً بر ضرورت بازنگری فوری در الگوهای کشت به عنوان کلید مدیریت منابع آب تأکید میکنند.
- سیطره منطق اقتصادی بر منطق آبی: تا زمانی که کشت محصولات آببر برای کشاورزان صرفه اقتصادی بیشتری نسبت به گزینههای کممصرف داشته باشد، هرگونه سیاست اصلاحی در مدیریت منابع آب محکوم به شکست است.
- ضعف در حکمرانی آب: ناهماهنگی میان وزارت نیرو (متولی تأمین آب) و وزارت جهاد کشاورزی (متولی مصرف) یکی از بزرگترین موانع در مسیر پیادهسازی یک الگوی کشت پایدار و مؤثر است.
- ضرورت گذار به فناوریهای نوین: استفاده از فناوری آب، از جمله آبیاری هوشمند، بازچرخانی آب و کشاورزی دقیق، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک الزام حیاتی برای بقای کشاورزی در ایران است.
الگوی کشت؛ از ابلاغ ملی تا نادیدهانگاری استانی
سیاست الگوی کشت، مفهومی که دهههاست در ادبیات مدیریت منابع آب ایران تکرار میشود، قرار بود پاسخی به بحران آب فزاینده کشور باشد. هدف اصلی این طرح، تخصیص بهینه آب از طریق تطبیق نوع محصول با ظرفیتهای آبی و اقلیمی هر منطقه است. با این حال، شواهد میدانی و اظهارات مقامات نشان میدهد که این سیاست هرگز از مرحله ابلاغ فراتر نرفته است. این ناکامی تنها به سطح ملی محدود نمیشود؛ زنگ خطر در سطح استانها نیز به صدا درآمده است. فرزاد مخلصالائمه، استاندار مرکزی، در اظهارنظری صریح که خبرگزاری ایرنا آن را پوشش داده، «کاهش منابع آب» را «کلیدواژهای برای بازنگری در الگوهای کشت» دانسته و تأکید کرده است که برای مدیریت منابع محدود، الگوهای کشت باید به طور جدی تغییر کند. این موضعگیری نشان میدهد که مدیران ارشد استانی نیز به این نتیجه رسیدهاند که رویکردهای فعلی کشاورزی پایدار نیست.
این چالش در مناطق دیگر کشور نیز به وضوح دیده میشود. در شمال غرب ایران، اکبر فتحی، رئیس سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی، با اشاره به اینکه حدود ۹۰ درصد آب سد ارس در بخش کشاورزی مصرف میشود، بر ضرورت «اصلاح الگوی کشت و استفاده از شیوههای نوین آبیاری» تأکید کرده است. بر اساس گزارش ایرنا، این حجم عظیم از مصرف آب در حوضهای که خود با تنش آبی مواجه است، نشاندهنده عمق ناهماهنگی بین ظرفیت منابع آبی و الگوی مصرف است. این اظهارات در کنار سخنان صفدر نیازی، معاون آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی، مبنی بر لزوم «اجرای الگوی کشت متناسب با پتانسیل خاک، نیاز آب، اقلیم و اقتصاد» که توسط ایسنا منتشر شد، یک تصویر کامل از یک چالش ملی را ترسیم میکند: آگاهی کامل مدیران از بحران، اما ناتوانی ساختاری در اجرای راهحل.
ریشههای اقتصادی تداوم کشت محصولات آببر
مهمترین مانع در برابر اجرای الگوی کشت، تضاد منافع اقتصادی کشاورزان با اهداف ملی مدیریت منابع آب است. کشاورز به عنوان یک فعال اقتصادی، به دنبال حداکثر کردن سود خود است. وقتی بازار، قیمتگذاریهای تضمینی و یارانههای پنهان انرژی، کشت یک محصول آببر را سودآورتر از یک محصول استراتژیک و کممصرف میکند، نمیتوان از او انتظار داشت که داوطلبانه الگوی کشت خود را تغییر دهد. برای مثال، در بسیاری از مناطق، سود حاصل از فروش هندوانه یا صیفیجات به مراتب بیشتر از گندم یا جو است، حتی اگر کشت این محصولات به بهای نابودی آبخوانهای زیرزمینی تمام شود.
این معضل اقتصادی، بحران آب را به یک مسئله پیچیده اجتماعی-اقتصادی تبدیل میکند. دولتها به دلیل نگرانی از تبعات اجتماعی و امنیتی ناشی از کاهش درآمد کشاورزان، اغلب از اجرای قاطعانه سیاستهای محدودکننده کشتهای آببر خودداری میکنند. در نتیجه، یک چرخه معیوب شکل میگیرد: تنش آبی تشدید میشود، دولت با حفر چاههای بیشتر یا انتقال آب بین حوضهای به دنبال راهحلهای کوتاهمدت میرود و این راهحلها خود به ناپایداری بیشتر منابع آب دامن میزنند. شکستن این چرخه نیازمند یک بسته سیاستی جامع است که شامل ارائه کشتهای جایگزین سودآور، اصلاح نظام یارانهها، ایجاد بازارهای جدید برای محصولات کمآببر و استفاده از فناوری برای افزایش بهرهوری باشد.
حکمرانی آب و چالش هماهنگی بیندستگاهی
یکی از کلیدیترین مفاهیم در تحلیل اخبار حوزه آب ایران، مفهوم حکمرانی آب است. حکمرانی ضعیف به معنای ناهماهنگی، عدم شفافیت و ناتوانی در اجرای قوانین است. در موضوع الگوی کشت، این ضعف خود را در ناهماهنگی تاریخی میان وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی نشان میدهد. وزارت نیرو وظیفه خود را تأمین و تخصیص آب میداند، در حالی که وزارت جهاد کشاورزی بر افزایش تولید و تأمین امنیت غذایی تمرکز دارد. این دو هدف، در شرایط کمبود منابع، اغلب در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند و فقدان یک نهاد بالادستی مقتدر برای ایجاد توازن، منجر به قربانی شدن منابع آب میشود.
معاون آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی در سخنان خود به درستی اشاره کرد که «حکمرانی موفق آب تنها با هماهنگی میان وزارتخانهها… امکانپذیر است». این هماهنگی باید فراتر از جلسات مشترک باشد و به یک برنامه اقدام یکپارچه با مسئولیتها و اختیارات مشخص برای هر دستگاه تبدیل شود. تا زمانی که تخصیص آب بدون در نظر گرفتن الگوی کشت صورت گیرد و نظارتی بر میزان برداشت واقعی آب توسط کشاورزان وجود نداشته باشد، مدیریت منابع آب در حد شعار باقی خواهد ماند. این چالش، اهمیت نوآوری در ساختارهای مدیریتی و قانونی را بیش از پیش نمایان میسازد.
«مسائل کشور تنها با رویکرد مهندسی حل نمیشوند و توجه به علوم اجتماعی و مشارکت مردم نقش کلیدی در تصمیمگیریهای پایدار دارد.»
تحلیل اختصاصی تیم مرکز بینش آب ایران
تحلیل اخبار حوزه آب و دادههای موجود نشان میدهد که مسئله الگوی کشت در ایران، بیش از آنکه یک چالش فنی باشد، یک بحران در حوزه حکمرانی آب و اقتصاد سیاسی است. مشکل اصلی، کمبود دانش یا راهحل نیست؛ بلکه فقدان اراده سیاسی برای اجرای راهحلهای دشوار و پرهزینه (از نظر سیاسی) است. تداوم رویکردهای سنتی در مدیریت منابع آب، که مبتنی بر افزایش عرضه (سدسازی و انتقال آب) به جای مدیریت تقاضا (اصلاح الگوی کشت و افزایش بهرهوری) است، کشور را در مسیر ناپایداری شدید قرار داده است. تنش آبی امروز، اگر به درستی مدیریت نشود، به بحران آب تمامعیار فردا تبدیل خواهد شد که امنیت ملی، ثبات اجتماعی و توسعه اقتصادی را به طور جدی تهدید میکند.
در این میان، نقش فناوری و نوآوری به عنوان کاتالیزورهای تغییر، حیاتی است. اما نباید دچار سادهانگاری «راهحل فناورانه» شد. فناوری آب، مانند سیستمهای آبیاری هوشمند مبتنی بر اینترنت اشیا (IoT)، استفاده از تصاویر ماهوارهای برای پایش سطح زیر کشت، و توسعه سامانههای بازچرخانی پساب برای مصارف کشاورزی، تنها در صورتی مؤثر خواهند بود که در یک بستر حکمرانی اصلاحشده به کار گرفته شوند. برای مثال، نصب کنتورهای هوشمند بر روی چاهها بدون وجود قوانین بازدارنده و قدرت اجرایی برای برخورد با اضافه برداشتها، بیفایده خواهد بود. بنابراین، نوآوری باید هم در حوزه فنی (سختافزاری) و هم در حوزه مدیریتی و سیاستی (نرمافزاری) رخ دهد. فناوری میتواند ابزار شفافیت و نظارت دقیق را فراهم کند، اما این حکمرانی آب است که باید از این ابزارها برای اجرای عدالت و پایداری بهرهبرداری کند.
مسیر پیش رو برای ایران نیازمند یک تغییر پارادایم است: گذار از نگاه بخشی به نگاه یکپارچه و حوضه آبریزی، گذار از مدیریت بحران به مدیریت ریسک، و مهمتر از همه، گذار از اقتصاد مبتنی بر آب ارزان به اقتصاد مبتنی بر ارزش واقعی آب. مرکز بینش آب ایران معتقد است که اولین گام در این مسیر، ایجاد شفافیت دادهها و توانمندسازی تمام ذینفعان (از کشاورزان تا سیاستگذاران) با اطلاعات دقیق و تحلیلهای بیطرفانه است. تنها با درک مشترک از ابعاد بحران آب و پیامدهای آن میتوان به یک اجماع ملی برای اجرای راهحلهای پایدار در حوزه مدیریت منابع آب دست یافت.
سوالات متداول
۱. چرا با وجود هشدارهای مکرر در خصوص بحران آب، الگوی کشت در ایران به درستی اجرا نمیشود؟
عدم اجرای موفق الگوی کشت ریشههای چندگانهای دارد که آن را به یک مسئله پیچیده تبدیل کرده است. اولاً، ضعف در حکمرانی آب و ناهماهنگی بین نهادهای مسئول مانند وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی، مانع از ایجاد یک سیاست یکپارچه و لازمالاجرا میشود. ثانیاً، عوامل اقتصادی نقش تعیینکنندهای دارند؛ کشاورزان به دلیل سودآوری بیشتر محصولات آببر و نبود جایگزینهای اقتصادی مناسب، انگیزهای برای تغییر الگوی کشت خود ندارند. یارانههای پنهان در بخش آب و انرژی این روند را تشدید میکند. ثالثاً، فقدان ضمانت اجرایی قوی و ابزارهای نظارتی مؤثر باعث شده است که این سیاست بیشتر جنبه توصیهای داشته باشد تا قانونی الزامآور. همانطور که مقامات استانی نیز اشاره کردهاند، این یک مشکل ملی است که نیاز به بازنگری جدی دارد. در نهایت، عوامل اجتماعی و فرهنگی مانند حفظ روشهای کشت سنتی و مقاومت در برابر تغییر نیز در برخی مناطق به عنوان یک مانع عمل میکند. مجموع این عوامل، مدیریت منابع آب را در این حوزه با چالش جدی مواجه کرده است.
۲. نقش فناوریهای نوین (فناوری آب) در حل مشکل کشاورزی پرآببر چیست؟
فناوری آب و نوآوریهای مرتبط با آن میتوانند نقش کلیدی در کاهش مصرف آب کشاورزی و افزایش بهرهوری ایفا کنند، اما به تنهایی راهحل نهایی نیستند. فناوریهایی مانند آبیاری هوشمند (قطرهای، زیرسطحی و هوشمندسازی شده با سنسورهای رطوبت خاک) میتوانند تلفات آب را به شدت کاهش دهند. کشاورزی دقیق با استفاده از پهپادها و تصاویر ماهوارهای به کشاورز اجازه میدهد تا آبیاری و کوددهی را دقیقاً متناسب با نیاز هر بخش از مزرعه انجام دهد. فناوری بازچرخانی و تصفیه پسابهای شهری و صنعتی برای مصارف کشاورزی، یک منبع آب پایدار جدید ایجاد میکند. همچنین، توسعه ارقام گیاهی مقاوم به خشکی و شوری از طریق بیوتکنولوژی، یکی دیگر از جنبههای مهم نوآوری است. با این حال، پیادهسازی این فناوریها نیازمند سرمایهگذاری، آموزش کشاورزان و مهمتر از همه، قرارگیری در یک چارچوب صحیح حکمرانی آب است تا اثربخشی آنها تضمین شود و به ابزاری برای تشدید بهرهکشی از منابع آب تبدیل نشوند.
۳. حکمرانی آب چه ارتباطی با بحران الگوی کشت دارد؟
حکمرانی آب به فرآیندها، نهادها و ساختارهایی اطلاق میشود که از طریق آنها تصمیمات مربوط به مدیریت منابع آب اتخاذ و اجرا میشود. این مفهوم ارتباط مستقیمی با بحران الگوی کشت دارد. وقتی حکمرانی آب ضعیف است، شاهد ناهماهنگی بین دستگاهی، عدم شفافیت در تخصیص آب، ضعف در اجرای قوانین و مشارکت ناکافی ذینفعان (مانند کشاورزان) در فرآیند تصمیمسازی هستیم. در چنین شرایطی، حتی بهترین طرحهای فنی برای الگوی کشت نیز شکست میخورند. برای مثال، اگر قانون تخصیص آب را به یک محصول خاص محدود کند اما نظارتی بر برداشت آب از چاهها وجود نداشته باشد، این قانون بیاثر خواهد بود. یک حکمرانی آب خوب، با ایجاد یک نهاد مدیریتی یکپارچه در سطح حوضه آبریز، شفافسازی دادههای آب، مشارکت دادن کشاورزان در تصمیمگیریها و اجرای قاطعانه قوانین، بستر لازم برای موفقیت سیاستهایی مانند الگوی کشت را فراهم میآورد و از تشدید بحران آب جلوگیری میکند.
۴. آیا راهکارهای جایگزین اقتصادی برای کشاورزانی که محصولات آببر میکارند وجود دارد؟
بله، راهکارهای متعددی وجود دارد، اما پیادهسازی آنها نیازمند حمایت دولت و تغییر نگاه به بخش کشاورزی است. یکی از مهمترین راهکارها، توسعه کشت محصولات با ارزش افزوده بالا و نیاز آبی کم است. گیاهان دارویی، زعفران، پسته و گل محمدی نمونههایی از این محصولات هستند که میتوانند درآمدی معادل یا حتی بیشتر از محصولات آببر برای کشاورزان ایجاد کنند. دولت میتواند با ارائه تسهیلات، تضمین خرید و ایجاد بازارهای صادراتی، کشاورزان را به سمت این کشتها تشویق کند. راهکار دیگر، توسعه صنایع تبدیلی و تکمیلی در کنار مزارع است تا ارزش افزوده محصولات در همان منطقه باقی بماند. علاوه بر این، توسعه کسبوکارهای جایگزین مانند بومگردی و گردشگری کشاورزی میتواند منبع درآمد جدیدی برای جوامع روستایی فراهم کند و از فشار بر منابع آب بکاهد. این راهکارها در کنار اصلاح قیمت آب و هدفمندسازی یارانهها، میتواند به تدریج منطق اقتصادی را با منطق مدیریت منابع آب همسو سازد.
میلاد شفیعپور
کارشناس ارشد حوزه منابع آب
[…] […]
[…] […]